تبادل
لینک هوشمند
ذهنم آشفته و تنم بیمارشده بگو چه کنم؟!
ضعیف و نحیف و دیوونه شدم از رنجهام
برباد فنا رفت همه آرزوها و ارنجهام
طفلی دلم چه پیر شده!
توی دست روزگار اسیر شده
روز و شب زجر و آخرش هیچ!!
زندگیم بدجوری مشکی رنگ شده!!!
هرشب تا سحرچشام بیداره
تنها همدمم تو این شبا فقط سیگاره!
خندم میگیره از این زمونه
کاشکی یکی خط دلمو میشد بخونه
از بسکه دلم گرفته از تو
آره از تو
روزگاره پست و دیوونه!!
دلم میخواد داد بزنم زجرامو فریاد بزنم
یعنی یکی پیدا میشه معنیه فریاد منو بدونه
نه ...
شایدم بشه
یکی پیدا بشه دستامو بگیره
که بگم رفیق دلم بدجوری از زندگی خونه
شایدم نه
دلم بشکنه و تنها بمونم
نمیدونم؛ خدا بهتر از من و شما میدونه
اما باور کنید راست میگم دیگه طاقت ندارم
دوس دارم رو گردن این روزگار پا بذارم
اونقد بفشارم پامو تا بدجوری له شه
اونقد زجربکشه تا بشه خفه
تا بدونه زجرکشیدن چه حالی داره
دیگه رو گردن هیچ آواره ای پا نذاره
تا بدونه زجر دادنه یه دربه در ،یه بی پدر
واسه اون که زور داره کاری نداره
تا بدونه نفس کشیدن چقد خوبه
دیگه جرات نکنه رو گردنی پا بذاره
اما ...
این فقط یه آرزو برام بوده و بس
فعلا که داره اون میگیره از من نفس
بذار بیشتراز این رو گردنم پا بذاره
حالا که یکی نیست دستای منو بگیره
مثه همیشه میگم بی خیال اشکال نداره
بذار جای فریاد از گلوم خون بباره
از قدیم گفتن منم میگم
یک دست که صدایی نداره
نمیدونم کی میخواد تموم بشه این سختیا
خدا هم دیگه داره شورشو در میاره
بازم میگم بی خیال اشکال نداره
این همه سختی کشیدم اینم روش
بی خیال رفیق اشکال نداره
شاید کارم برسه به جایی که
مجبور بشم از دست زمونه
برم تو کار اونکه همیشه دشمن جونه
منظورمو فهمیدین ؟
آره
همونه! میدونین که شاخ و دم هم نداره
خیلیا اسیرشن منم روش
بخداباور کنید همونا هم
اصلا دوس نداشتن که برن توش!!
اما ...
اینم فقط یه فکر بود
نه آقا من نیستم،بی خیال حقیقتم نداره
تف میکنم روش
نمیدونم چه کنم پس ؟
نمیخوام بشم سربار هیچ کس
دوس دارم باشم رو پاهای خودم
نباشم باری رو دوش هیچ کس
اما این پاهام دیگه جون نداره
بخدا باور کنید شدم تنها و بی کس
حتی خودمم دیگه ندارم
میدونم جز این دیگه چاره ندارم
دیگه حتی ندارم توان موندن
شدم بازیچه ی هر کس و ناکس
روز و شب تو سرم بلوا و آتیش
نه راه پس دارم نه راهی در پیش
پس بذارید راحت بگم
کسی که نبرد
خودمم نتونستم ببرم دردی روازپیش
پس چاره ای دیگر ندارم جز مرگ
اونم با دست خویش...
نظرات شما عزیزان:
